بهانه زندگی من و باباش

بهانه زندگی من و باباش

روزهایی در انتظار بهانه زندگیم که سپری می شوند
بهانه زندگی من و باباش

بهانه زندگی من و باباش

روزهایی در انتظار بهانه زندگیم که سپری می شوند

هفته 31 بارداری

سلام بالاخره تصمیم گرفتم یه سروسامانی به این وبلاگ بدهم  

 

از اول تمام پستهارو عوض کردم خیلی تندتند نوشتم  بعدسر فرصت میام و کاملتر مینویسم  

 

امروز اول مردادبود باورم نمیشه 4ماه از سال گذشته ولی خدا کنه این یک ماه ونیم باقیمانده هم زود بگذره  

 

نینی ما دختر شد

30 فروردین رفتم سونو برای سلامت جنین خدارو شکر همه چیز خوب بود  و دستها و پاها رونشونمون دادند و تصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.netتصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.netتصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.net

 

اما نکته اصلی که دکتر گفت من که چیزی نمیبینم و با این حساب  نینی ما دختر شد

 

تصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.netتصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar22.com

هفته 18 بارداری

هفته 18 بارداری را دارم سپری میکنم   

 هنوز نمیدونم این جوجو کوچلو چی هست هرچی هست سالم باشه برای من هیچ فرقی نمیکنه  برای اخر فروردین نوبت سونو گرفتم تا جنسیت عسلکم مشخص بشه وبتونم براش خرید کنم

هفته 14

سلام دوستان عزیزم سال نومبارک  

 

امیدوارم امسال سال خوبی برای همه  باشه و همه اونهایی که درانتظار نی نی ها کوچولووشیرینشون هستند به ارزشون برسند  

امروز 14 هفته ونیم از بوجوداومدن نی نی میگذره هنوز تکونهارو احساس نمیکنمولی کاملا به اوضاع مسلطم وحواسم جمعه دیدم که بعضی هااولین تکون روتواین هفته احساس کردند دوست دارم هرچه زودتر احساسش کنم  

الان این شکلی هستی و دست و پاهای کوچولوش داره رشدمیکنه  

                                قربونش برم

 

    

 

 

خلاصه سقطهای قبلی

JellyMuffin.com - The place for profile layouts, flash generators, glitter graphics, backgrounds and codes
hello Graphic Comments

امروز سه ماه از بارداری من میگذره  قبل ازاینکه بخواهم شرح حال این روزهاروبنویسم لازم میدونم ازاتفاقاتی که تو دوسال قبل افتاده و سقطهای قبلی خلاصه ای توضیح بدهم

اردیبهشت 86 بعداز 3 سال عقد بالاخره ازدواج کردیم واز اونجایی که ترم آخر دوره فوق دیپلم بودم اقدام به بارداری را به بعداز تمام شدن درسم یعنی در تیریا مرداد موکول کردیم .

27 مرداد86 آخرین پریودی بود  ودرست یکماه بعداز آن قشنگترین روز زندگیم بود که دو خط روی بی بی چک ظاهر شد ولی این خوشحالی زیاد دوامی نیاورد چون چند روز بعداز آن به خونریزی افتادم  و دکتر رفتم و10 آمپول پروژسترون داد که هرشب بزنم بازدن آمپولها خونریزیم قطع شد ولی بعداز ده شب وتمام شدن آمپولها دوباره شروع شد

وقتی رفتم سونو، دکتر سونوختم حاملگی رااعلام کرد و گفت هرچه زودتر کورتاژ کنم .

خلاصه 6 آبان کورتاژ کردم وحسرت وجوداون بچه هنوز هم تووجودم هست .

بعد از کورتاژ وضعیتم خوب بود و هیچ درد وخونریزی نداشتم وکمتراز 20 روز پریودشدم  تصمیم گرفتم که بعداز دو پریودی دوباره اقدام کنم و اشتباهم این بود که بدون مراجعه به دکتر این کار را تکرار کردم و 7 دیماه بعداز پریودی بازهم اقدام به بارداری کردیم و و یکماه بعد باز بی بی چک دو خط را به مانشون داد ولی دلم شور میزد وبه اندازه بار اول خوشحال نبودم ترس سقط مجدد تو تمام وجودم بود ولی انگار داستان داشت دوباره تکرار میشد 3 روز بعداز آن اولین لکه وخون خودشون رونشون دادند ودلم رو آشوب کردند  فورا به دکتر مراجعه کردم و دکتراینبار 15 تا شیاف پروژسترون داد تا وقتی استفاده میکردم همه چیز خوب بود ولی به محض تمام شدن دوباره خونریزی شروع میشد ولی اینبار مراحل سقط خیلی سریع پیش رفت و 6 اسفند در کمتر از یکساعت جنین سقط شد درد زیادی را تحمل کردم وازهمه بدتر طولانی شدن خونریزی بود که تا 25 فروردین طول کشیدبااینکه اثری از جنین نبودولی خونریزی قطع نمیشد وهمین عذابم میداد دیگه تصمیم گرفتم از فکر بچه تامدتی بیرون بیام و درسم روادامه بدهم خوشبختانه بعداز سقط اول توکنکور شرکت کردم وبرای لیسانس قبول شدم و بچه داری راتابعد از تمام شدن دوره لیسانس به تعویق انداختیم .

خرداد 88تصمیم گرفتم بعداز یکسال جلوگیری دوباره اقدام به بارداری کنم وتناه کاری که کرده بودم شوهرمروبه اصرار فرستادم برای آزمایش که خدارو شکر همه چیز خوب بود خیلی امیدوار بودم حالا که از لحاظ جسمی و روحی خوب هستیم حتما اینبار نتیجه میگیرم ولی بازهم این پروژه تکرار شد و باز هم همون مراحل مثل قبل بدون کوچکترین تغییری تکرار شد و شهریور 88 برای سومین بار سقط را تجربه کردم.

دیگه داشتم دیوونه میشدم دیگه نمیخواستم بدون پیگیری دلیل این سقطها اقدام کنم  تواولین مراجعه به دکتر،دکتر کلیه آزمایشها برای خودم و شوهرم را نوشت و از همه مهمتر عکس رنگی رحم بود که باوجود درد خیلی دوستداشتمانجام بدهم چون هرکسی عکس را گرفته بود بعداز آن باردار شده بود و بچش سالم بوده

خلاصه همون روز با التماس زیاد نوبت برای عکس رنگی گرفتم و عکس را انداختم  باوجوداستفاده از ماده بیحسی ولی در آخر درد بدی دشام که البته 1 دقیقه بیشتر طول نکشید خدارو شکر هیچ مشکلی وجودنداشت و لوله های تخمدانها کاملا باز بودند و با ورود مایع عکس هم بازتر شده بودند و کاملا مستعد بارداری بودند

بعداز آماده شدند جواب ازمایشها که آنها هم همه خوب بودند دوباره رفتم دکتر

دکتر بعداز دیدن برگه ها کاملا گیج شده بود هیچ دلیلی برای سقطهای من پیدا نمیکرد و گفت چون هیچ مشکلی نیست باید در طول بارداری بعدی از آمپول هپارین استفاده کنم و روزی دوبار بزنم خوشبختانه قبلا بااین امپول ودلایل زدنش و خیلی از دوستانی که در حال استفاده از آن بودندآشنا شد بودم وگرنه به هیچ وجه برایم قابل قبول نبود که روزی دوبار درد آمپول را قبول کنم هم خوشحال بودم وهم ناراحت و کلا دکتر اجازه اقدام به بارداری را داد تقریبا سه ماه از سقط اخرم میگذشت و تصمیم گرفتم بعداز پریودی اذرماه اقدام کنیم

یک ماه فرصت بود تا هم خودم وهم همسرم رو تقویت کنم  خوردن عسل با گرده درخت خرما ، شیرموز ، خرما ،عرق کاسنی و رازیانه ، و انواع مغزها مثل گردو بادام و پسته جزء برنامه هر روزمان بود والبته قرص سلنیوم ومولتی ویتامین و آسپرین و اسید فولیک که میخوردم . خوردن غذاهای اماده ودارای نگهدارنده را به کل برای تمام طول زندگیم تعطیل کردم  مخصوصا سوسیس وکالباس و همبر

ماه اول :

دقیقا توهمون روزهایی که انتظارش روداشتم اولین لکه های پریودی اغاز شد یعنی 18 آذر 88 ولی  مثل پریهای قبلی نبود که درعرض 4 روز تموم میشد این دوره نزدیک 10 روز طول کشید وکاملا کلافه شده بود ومیترسیدم که  این دوره را  باوجود اون همه تقویتی که باعث شده بود 5 کیلو اضفه وزن پیدا کنم  از دست بدهم 28 اذر بالاخره تمام شد ومنبرای 2 دی ماه نوبت سونو گرفتم که برم ببینم تخمک هادر چه اندازه ای هستند وقتی رفتم دکتر سونو گفت متاسفانه هیچ تخمک غالبی ندارم و کلا امکان بارداری تواین ماه وجود ندارد کاملا گیج وکلافه بودم تمام نقشه هام از بین رفت با چشم گریون اومدم خونه شب سونورا به شوهرم نشون دادم و برایش  توضیح دادم ولی خوشبختانه اون قانع نشد و ازهمون شب ، یک شب درمیون اقدام رو شروع کردیم  من که بعداز انجام سونو اصلا هیچ علاقه ای به اقدام نداشتم ولی مجبوراُ قبول کردم .

19 دی ماه نوبت آزمایش کاریوتایپ داشتیم و صبح رفتیم انجام دادیم اونجا دکتر تذکر داد تا وقتی جواب اماده نشده اصلااقدام نکنیم که این اماده شدن ممکنه بین 3 تا 6 ماه طول بکشه و خیلی عصبانی شدم که چرامانع میشوند

خلاصه همون روز نوبت دکتر داشتم و وقتی رفتم وگفتم از دوره ا م گذشته و پریودنشدم چون پریودیهای من کاملا دقیق بودند اگر میخواستد شروع بشود حتی زودتر شروع میشود نه دیرتر توصیه کردحتما آزمایش بارداری بدهم همون روز رفتم و آزمایش دادم و باالتماس خواستم جواب را یکساعته حاضر کنند و بعداز دادن آزمایش یک تست بارداری خریدم و تست دادم و دیدم دوخط کمرنگ ظاهر شد درصورتی که تا روز قبلش اصلا اثری از خط دوم نبود  ولی وقتی رفتم جواب ازمایش را گرفتم جواب منفی بود باور نمیکردم جالب بود که خط بی بی چک هر لحظه پر رنگ تر میشد

باتوجه به جواب ازمایش دکتر برام امپول پروژسترون نوشت که بزنم تا پریود بشوم ولی به دلم افتاده بود چند روز صبر کنم ببینم چه پیش میاید روز 22 رفتم دوباره آزمایش دادم وقتی منشی جواب راداد دستم اول خودش نگاه کردو لبخند زد وگفت مبارکه  ........

باورکردنی نبود بتا 1280 بود نمیدونستم کدوم رو باور کنم اون جواب منفی چند روز پیش یااین جواب رو تصمیم گرفتم دو روز دیگه دوباره تکرار کنم  وخوشبختانه بتا چند برابر شده بود ونویدبارداری سالم رومیداد ولی حالا مشکل زدند امپول ها وتهیه ان بود تصمیم گرفتم نظر چند دکتر رابپرسم تاخیالم راحت بشه و به سه دکتر مراجعه کردم که همگی زدن امپول را تایید کردند از تاریخ 28 دیماه شروع به زدن آمپول هپارین به فاصله هر 12 ساعت کردم .

خوشبختانه هیچ لک و خونریزی نداشتم و تفاوتهای آشکاری بین این بارداری با  بارداریهای قبلی وجود داشت  حالت تهوع صبحگاهی شروع شده بود البته هر روز نبود ولی برعکس همه خیلی از این موضوع خوشحال بودم چون تو سه تای قبلی این تهوع ها اصلا وجودنداشت

تنهانگرانیم اولین سونوبود که وجود جنین و قلب اون روتایید میکرد 15 بهمن نوبت داشتم و واقعا روزی بود که با تمام وجودم میلرزیدم از طرفی زدن آمپولهابرام قوت قلب بود ولی خوب تجربهای تلخ قبلی فکرو ذهنم را پر کرده بودند

وقتی دکتر سرد و بداخلاق وجود قلب و ضربان روتایید کرد میخواستم پرواز کنم وقتی پرسیدم قلب داره با بداخلاقی گفت میخواستی نداشته باشه خیلی عصبانی شدم گفتم برای من که سه بار سقط کردم تا صدای ضربانش رونشنوم هیچی رو باور نمیکنم  و هفته بارداری 7 هفته اعلام کرد مشخص بود تخمک گذاری دیر انجام شده و دلیل نبودن تخمک در سونو قبلی همین بوده . 

 

اینهم امپول و سرنگ انسولین که برای زدن آمپولهااستفاده میشه  


gif creator



Gif creator 

                  gif creator

و این هم دستگاه تزریق که کمک خیلی خوبیه چون دیگه خودم امپولهارو میزنم  

 
اولین تزریق را بادستگاه انجام دادم خیلی عالی بود

create avatar 

 create avatar
 create avatar